جدول جو
جدول جو

معنی گل اندام - جستجوی لغت در جدول جو

گل اندام
(دخترانه)
آنکه اندامش مانند گل است، دارای پیکر ظریف و زیبا چون گل
تصویری از گل اندام
تصویر گل اندام
فرهنگ نامهای ایرانی
گل اندام
کسی که بدن نرم و لطیف مانند برگ گل دارد، نازک بدن
تصویری از گل اندام
تصویر گل اندام
فرهنگ فارسی عمید
گل اندام
نازک بدن
تصویری از گل اندام
تصویر گل اندام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل اندامی
تصویر گل اندامی
کیفیت گل اندام نازک بدنی
فرهنگ لغت هوشیار
آن قدر از مسافت که اگر گلی بیندازند تا پایان آن تواند رسید: زین چمن هر چند گلچین تماشای توام دور از آغوش وصالت یک گل اندازم هنوز. (بیدل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی اندام
تصویر بی اندام
کسی که قد و قامت زشت دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب اندام
تصویر آب اندام
آنکه دارای پیکری زیباست خوش شکل خوش قد و قامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل اندود
تصویر گل اندود
گل مالیده، پوشیده با گل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی اندام
تصویر بی اندام
قد و قامت زشت، بی تناسب، ناهموار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل اندود
تصویر گل اندود
گل مالیده
فرهنگ لغت هوشیار
انباشته بگل گل انباشته: بر این تیغ کوه گل انبار گویی چو فغفور بر تختم و فور برکت. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب اندام
تصویر آب اندام
((بْ. اَ))
خوش قد و قامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی اندام
تصویر بی اندام
نامتناسب، ناموزون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گل گندم
تصویر گل گندم
گیاهی با ساقه های بلند، شاخه های بسیار، برگ های باریک، گل های سرمه ای رنگ و ریشۀ دراز، ستبر و سرخ رنگ که بیشتر در جاهای آفتابی، کوه ها، تل ها و کشتزارهای گندم می روید و میوۀ آن دارای اثر مسهلی است، قنطوریون، کریون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلندام
تصویر گلندام
(دخترانه)
گل اندام
فرهنگ نامهای ایرانی
آنکه اندامش در نازکی بگل ماند نازک بدن: کنیزی سیه چشم و پاکیزه روی گل اندام و شکر لب و مشکبوی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
دام کوچک، دام (مطلقا) : تا چهره گلگل از می گلفام کرده ای صد مرغ دل اسیر بگل دام کرده ای. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار